جانان چت روم جهانی|جانان چت روم شلوغ پرجمعیت انلاین

جانان چت جانان روم فارسی پیامرسان گپ چتروم دوستیابی چت ازاد بدون ثبت نام و عضویت میهن چت فارسی پرشین باران عسل ناز چت

جهت ورود به چت روم اينجا کليک کنيد

یک پارس چت – چتروم یک پارسی – پارس چت – گپ انلاین دوستیابی

یک پارس چت – چتروم یک پارسی

بهترین و بروزترین چت روم ایرانی با بهترین امکانات چت روم موبایل سازگاری تمامی برنامه ها و مرورگرهای اینترنتی هست

چت روم شلوغ ازاد پرمخاطب دارای امتیاز و لایک و ایجاد پست های متنوع و لایک بازخورد مثبت و منفی 

چقدر این آدم کووووول بود

 

در عین شوخ و شیطون بودنش ، بسیار آدم امنی بود و بسیار باجنبه❤

پارس چت – گپ انلاین دوستیابی

گپ فارسی چت روم ایرانی چت برتر اصلی پارسی موبایل انلاین

حتی یک بار هم نشده بود حین صحبت هاش یا شوخی هاش حس بدی ازش بگیرم یا احساس ناامنی کنم

 

این آدم مرز های ذهن من رو جا به جا کرد که یه آدم هم میتونه متعهد باشه هم کوووول باشه هم حد و مرز درست خودش رو داشته باشه هم کلی کار انجام بده و بلد باشه هم اهل مطالعه باشه (به قول خودش کرم داشت!) هم کللللیییی خوشتیپ باشه ^_^ یه صداقت عجیب داشت که منو مسخ می کرد .میهن چت… من عمیقا میگم این آدم و نعنا هدیه خداوند بودن که دوره سایه ها رو بهتر بفهمم

خوشحالم که این آدم یه نقطه ی نورانی قشنگ شد تو صفحه خاطرات من ^_^

یه عالمه دوستش داشتم/دارم

روز سنگینی بود ….

 

بینش پلک هام لرزید و چشم هام پر از اشک شد جوری که بقیه هم متوجه شدن 🙁

 

کارهام خداروشکر به حد مد نظر رسید و تمام ….

 

لحظه ی آخر که پشت آخرین در بودم یکی گفت پیشت! ناخودآگاه برگشتم دیدمش ولی دیر بود و من در رو واسه رفتن باز کرده بودم …. یه دست تکون دادم و یه خداحافظ ِ آروم از ته مونده ی صدام گفتم و نمیدونم شنید یا نه …. شاید خداحافظی ِ شکلیی نبود ولی اگر حرفی میزدم جز اشک ، حرفی نبود …..

 

کل راه برگشت رو اشک ریختم…..

 

نمیدونم پی ام اس بود یا رنج هایی که این مدت کشیدم یا درد جدایی …. جدایی از حجم زیای کوچولو بوذن و جذابیت و رنج و غبار… ولی عمیقا میدونم بهترین تصمیم رو گرفتم ❤

 

انگاری این درد ِ لعنتی جدایی، عادت پذیر نیست ….

 

علی ای حال ….

 

خدا رو شاکرم که ” اون مشکلاتی که با سایر ابنا بشر پیدا کردم ” رو با این آدم پیدا نکردم ….خدایا شکرت …. خدایا شکرت ….

راستی امروز نعنا اومد پیشمون و یه دستبند خیییلی خوشگل برام بافته بود ….. خجالت زده شدم از رفتار بچگانه صبحم باهاش …

خدایا برای اونها خیر و برکت ، موفقیت و رشد و شادی و برای خودم عاقبت بخیری و آرامش طلب می کنم …..

یا اپن جمله ی ” تو بچین ، تو بچینی قشنگ تره افتادم …. ” الانم همون رو میخوام بگم …..

@پایان ِ یک فصل بسیار تلخ و بسیار شیرین ِ دیگه ….

بریم ریکاوری که با انرژی تازه فصل های بعد رو ورق بزنیم